کد مطلب:327942 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:332

نظم بخشی به امور اجتماعی طبق رهنمودهای قرآن
حضرت علی علیه السلام می فرمایند:



الا ان فیه علم ما یاتی و التحدیث عن الماضی و دواء دائكم و نظم ما بینكم. - نهج البلاغه، خطبه 157. ی



حضرت، بعد از بیان این مطلب كه علم گذشته و آینده در قرآن است و قرآن داروی همه دردهاست، این نكته را متذكر می شوند كه: و نظم ما بینكم؛ نظم و راه سامان بخشیدن به روابط بین مسلمانان در قرآن است. این كتاب آسمانی چگونگی روابط اجتماعی شما را نیز معین می كند. برای توضیح این جمله كوتاه و در عین حال تضمین كننده حیات اجتماعی مسلمانان، از ذكر مقدمه ای كوتاه، ناگزیر هستیم.

بزرگ ترین هدف هر نظام سیاسی و اجتماعی، تامین نظم و امنیت اجتماعی است. هیچ مكتب سیاسی را در جهان نمی توان یافت كه چنین هدفی را انكار كند؛ بلكه تأمین امنیت و برقراری نظم سر لوحه وظایف هر حكومتی است. و نیز گفته می شود برقراری نظم سیاسی و اجتماعی از اهداف علم سیاست است، چنان كه همه نظام های سیاسی حاكم بر جوامع بشری، حداقل در شعار و تبلیغات خود آن را به عنوان بزرگ ترین اهداف نظام حكومتی خود بیان می كنند.



نقش هدف در زندگی اجتماعی



در این جا به نقش هدف در زندگی اجتماعی نیز باید توجه داشت؛ زیرا بدون در نظر گرفتن هدف در زندگی اجتماعی نمی توان سخن از نظم اجتماعی گفت. هدف است كه منطقا رفتارهای خاص را ایجاب می كند. افراد با انجام رفتارهای خاص در زندگی اجتماعی می خواهند به آن هدف دست یابند. هدف نیز به نوبه خود، برخاسته از فرهنگ و اندیشه افراد جامعه است، به نحوی كه هر جامعه ای بر حسب طبع اولی، در راستای فرهنگ و اندیشه خود، نظم اجتماعی خاصی را ایجاب می كند. و لذا قدرت های استعماری در راستای سیاست های استكباری خود سعی می كنند ملت ها را در جهت اهداف استعماری خود سوق دهند و آنها را از فرهنگ اصلی خود تهی كنند و از طریق تحمیل فرهنگ وارداتی نظم و فرهنگ ملت ها را در دست داشته باشند.

بنابراین باید دید فرهنگ و اندیشه حاكم بر جامعه، چه نظمی را ایجاب می كند. بدیهی است كه فرهنگ دینی برخاسته از قرآن و جهان بینی توحیدی، نظم و سیاستی را ایجاب می كند كه در راستای تحقق هدف خلقت و تأمین سعادت و رستگاری انسان در دنیا و آخرت باشد و آنچه اصالتا مورد نظر اسلام و قرآن است سعادت و تكامل انسان می باشد.

با كمال تاسف بعضی از روشنفكران و لیبرال ها كه از یك طرف مسلمانند و از طرف دیگر در مسائل سیاسی و اجتماعی اسلام بصیرت كافی ندارند، و در نتیجه دغدغه و تعصب دینی در آنها بسیار ضعیف است، از این نكته اساسی غافلند و وقتی سخن از نظم اجتماعی گفته می شود، نظم اجتماعی حاصل از دموكراسی غربی در نظر آنها تداعی می شود. در حالی كه آن نظم اجتماعی غرب برخاسته از اندیشه سكولاریستی اوست. این روشن فكران به خاطر ضعف معلومات دینیشان گمان می كنند تنظیم امور اجتماعی و اداره جامعه بر مبنای نظم، تنها در جدایی از سیاست امكان پذیر است كه این خود از نتایج استعمار فرهنگی است و از موفقیت های قدرت های استكباری محسوب می شود كه توانسته اند با تخدیر افكار به اصطلاح روشن فكران كشورهای جهان سوم، آنها را از اندیشه دینی تهی كنند و به عوامل ترویج فرهنگ استعماری خود تبدیل نمایند.

به هر حال در فرهنگ توحیدی و اسلامی هر چیزی از جمله نظم اجتماعی، در راستای هدف خلقت ارزیابی می شود و بدیهی است كه هدف از نظم اجتماعی در فرهنگ دینی و قرآنی تنها تأمین رفاه مادی و منافع دنیوی نیست؛ بلكه علاوه بر تأمین رفاه و منافع دنیوی، تكامل انسان و سعادت اخروی بشر مورد نظر است و روشن است كه در مقام تعارض، سعادت اخروی بر امور دنیوی مقدم شمرده می شود.

حال با توجه به این مقدمه به بیان حضرت علی علیه السلام درباره نقش درباره نقش قرآن در تأمین نظم سیاسی و اجتماعی جامعه باز می گردیم و بیان حضرت را مورد دقت قرار می دهیم تا با دیدگاه ولایت در مورد نقش و جایگاه قرآن در زندگی اجتماعی بیشتر آشنا شویم.

حضرت علی علیه السلام با تعبیری اعجاز گونه نقش قرآن را در تنظیم امور اجتماعی جامعه بیان می كنند و ما را بدان توجه می دهند تا مبادا از آن غفلت كنیم. حضرتش، بعد از آن كه فرمودند قرآن نسخه شفا بخش دردها و مشكلات شماست، می فرمایند: و نظم ما بینكم؛ نظم امور و روابط بین شما در قرآن است؛ یعنی اگر نظم مطلوب و معقول را كه همه افراد جامعه در سایه آن نظم به حقوق مشروع خود برسند، طالب باشید، می باید امور خود را بر اساس رهنمودهای قرآن سامان بخشید.

بر آگاهان پوشیده نیست كه تعبیر((ونظم بینكم)) متوجه امور و روابط اجتماعی افراد است. هر چند افراد موظفند امور شخصی و فردی خود را نیز بر اساس رهنمودهای قرآن تنظیم كنند؛ لكن تعبیر((و نظم ما بینكم)) شامل نظم امور شخصی افراد نمی شود؛ چنان كه بر اهل زبان پوشیده نیست، حضرت علی علیه السلام در فرازهای مورد بحث درصدد بیان نقش جنبه های اجتماعی قرآن كریم هستند.

حضرت با بیان این نكته كه نظم اجتماعی شما در قرآن كریم است، به مسلمانان و پیروان خود می فرمایند شما باید امور سیاسی و روابط اجتماعی خود را بر اساس قرآن سامان دهید.

البته روشن است كه توصیه های مذكور تا زمانی كه از ناحیه مسوولان نظام اسلامی توصیه های اخلاقی غیر لازم الاجرا تلقی شود و مورد اعتقاد و باور و ایمان قلبی آنها نباشد، این نسخه شفابخش آسمانی دردی از دردهای اجتماعی جامعه ما درمان نمی كند. حضرت با بیان نكات سیاست نظام دینی، واقعیاتی را بیان می كنند كه بدون به كار بستن آنها، رسیدن به یك جامعه انسانی مبتنی بر قسط و عدل كه آنها افراد به حقوق خویش و تكامل مطلوب برسند، ممكن نمی باشد.

بنابراین اصلی ترین و كارسازترین عامل، عامل ایمان و اعتقاد و باور مسوولان و دست اندركاران حكومت، به برنامه و سیاست های كلی قرآن كریم است. تا آنها به قرآن و كارآمد بودن رهنمودهای آن در حل مشكلات جامعه و تأمین سعادت افراد، ایمان قلبی و اعتقاد راسخ نداشته باشند، نه تنها در عمل، قرآن را الگوی خود قرار نمی دهند، بلكه درصدد فهم معارف قرآن نیز برنمی آیند. البته چون در كشور اسلامی و بر مردم مسلمان حكومت می كنند، ممكن است به حسب ظاهر و در مقام شعار، برای حفظ موقعیت خویش در میان مردم خود و دیگر ملل مسلمان، خود را مسلمان و حكومت خود را حكومت اسلامی بنامند؛ در حالی كه تنها الگوی حكومتی كه برای آنها مطرح نیست حكومت بر اساس قوانین اسلام و الگوی برگرفته از قرآن است. لیكن این بیگانگی دولت های به اصطلاح اسلامی از دین و فرهنگ قرآنی، به خصوص در زمینه سیاست و اداره جامعه، مطلبی نیست كه برای مسلمانان ناشناخته باشد؛ زیرا ملل مسلمانان همه می دانند نظام های حكومتی كشورهایشان اسلامی نیست و فرهنگ و ذهنیت حاكم بر مسوولان حكومتی، با ذهنیت و الگویی كه بر اساس فرهنگ قرآنی شكل می گیرد به كلی متفاوت است.

آنچه انسان را به شگفتی و تعجب وا می دارد و در عین حال جای تاسف و نگرانی دارد، وضعیت فرهنگی حاكم بر كشور اسلامی عزیزمان ایران است. در كشوری كه بر اساس رهنمودهای قرآن و فرهنگ دینی و به رهبری ولایت فقیه انقلاب كرده و به پیروزی رسیده است؛ بسی جای تاسف و نگرانی است كه سخنان و مواضع و عملكرد بعضی مسوولان فرهنگی نشان می دهد آنها نیز شناخت كافی از این كتاب آسمانی ندارند و كارآمدی الگوی حكومتی برگرفته از آن را بیشتر از هر الگوی شرقی و غربی دیگر نمی دانند. اینان پیوسته از اصول انقلاب اسلامی و ارزش های دینی عقب نشینی می كنند و به دلیل نداشتن ایمان كافی و اعتقاد قلبی گاه به كنایه و گاه به تصریح، با كمال بی شرمی، چنین اظهار می كنند كه دوران حاكمیت قرآن و كارآیی فرهنگ دینی در عرصه حكومت گذشته است و در این زمانه، جامعه بشری به وحی الهی نیاز ندارد و خود به تنهایی می تواند راه های بهتری برای اداره جامعه و تأمین امنیت و برقراری نظم ارائه كند. بجا بود در این جا اشاره ای به ظالمانه بودن نظام های حكومتی موجود در جهان و فجایع و جنایاتی كه در حق ملت ها به نام نظام های پیش رفته و متمدن می شود داشته باشیم تا بی مایگی سخن مذكور و بی ایمانی و خود باختگی گویندگان آن بیش از پیش برملا شود؛ لكن به خاطر دور نشدن از اصل موضوع و پرهیز از طولانی شدن سخن، از بیان بی عدالتی ها و پای مال شدن حقوق انسان ها و ظلم و جنایت و ناامنی های موجود در نظام های بشری صرف نظر می كنیم و به منابع مربوطه ارجاع می دهیم.

به هر حال بدیهی است وقتی كارآیی حكومت بر اساس رهنمودهای قرآن در تأمین قسط و عدل و نظم در جامعه به منصه ظهور می رسد كه مسوولان و دست اندركاران حكومت بدان باور و یقین داشته باشند و در مقام عمل، قوانین و دستورات قرآن را بنابراین حاكمیت قرآن در جامعه در گرو ایمان و باور قلبی كارگزاران حكومت به این كتاب آسمانی است كه این مساله نیز به نوبه خود در گرو شناخت آنها نسبت به این نسخه شفابخش الهی و احساس نیاز آنها به دین و حكومت الهی است. این احساس نیز جز با ایجاد روحیه بندگی و زدودن روح استكباری و خود بزرگ بینی در مقابل حاكمیت خداوند متعال حاصل نمی شود. این روحیه استكباری همان روحیه مذمومی است كه شیطان را از آستانه تشرف به مقام ملائكه اللهی و قرب به بارگاه خداوندی تنزل داد و شقاوت ابدی او را باعث گشت.

شایسته است در این مقام خطاب حضرت علی علیه السلام در خطبه 175 را كه عواقب ناخوشایند دوری از قرآن كریم را بیان می كنند مورد توجه قرار دهیم. این بیان هشداری است برای كسانی كه از یك طرف خود را پیرو علی علیه السلام معرفی می كنند و از طرف دیگر قرآن و الگوی حكومتی برگرفته از آن را برای اداره جامعه بشری امروز ناكافی می دانند و تراوشات فكری ناقص بشری را در ارائه سیاست های حكومتی بر حكومت ولایی قرآن ترجیح می دهند. امید كه در پرتو چنین رهنمودهایی همه مردم جامعه ما و به ویژه برنامه ریزان و متصدیان امور حكومتی، بیش از پیش به لزوم محور بودن قرآن در جامعه اسلامی ایمان پیدا كنند و این توصیه ها در صحنه عمل به كار گرفته شود.

بی نیازی در سایه پیروی از قرآن



حضرت علی علیه السلام در خطبه مذكور قرآن كریم را به عنوان شاخص معرفی می كنند و می فرمایند: به یقین بدانید قرآن آن نصیحت كننده و پند دهنده ای است كه در ارشاد پیروان خود خیانت نمی كند و آن هدایت گری است كه گمراه نمی كند و گوینده ای است كه در گفتارش دروغ نمی گوید و كسی با این قرآن ننشست و در آن تدبر و اندیشه نكرد مگر آن كه چون از نزد آن برخاست هدایت و رستگاریش افزایش یافت و از گم راهی او كاسته شد. آن گاه حضرت می فرماید:



و اعلموا انه لیس علی احد بعد القرآن من فاقه و لا لاحد قبل القرآن من غنی فاستشفوه من ادوائكم و استعینوا به علی لاوائكم فان فیه شفاء من اكبر الداء و هو الكفر و النفاق و الغی و الضلال. -1- نهج البلاغه، خطبه 175. ی



با وجود قرآن حاكمیت آن بر جامعه، برای احدی نیازی باقی نمی ماند كه برآورده نشود؛ زیرا قرآن كریم عالی ترین برنامه الهی برای زندگی موحدین است و خدای متعال عزت و رستگاری دنیا و آخرت پیروان این كتاب آسمانی را تضمین كرده است. بنابراین در صورتی كه جامعه اسلامی ما فرامین و دستورات حیات بخش قرآن را به كار بندد و با ایمان به صدق وعده هایش آن را الگوی عمل خویش قرار دهد، قرآن تمام نیازهای فردی و اجتماعی و مادی و معنوی جامعه را برمی آورد و جامعه اسلامی را از هر چیز و هر كس بی نیاز می كند.

در مقابل، حضرت خطر جدایی از قرآن را گوشزد می كنند و این فكر را كه بدون قرآن، این ثقل اكبر الهی، بتوان مشكلات و نیازمندی های فردی و اجتماعی جامعه را برطرف كرد رد می كنند و می فرمایند: و لا لاحد قبل القرآن من غنی؛ هیچ كس بدون قرآن بی نیاز نخواهد بود و هرگز جامعه از قرآن مستغنی نخواهد شد؛ یعنی برای ایجاد جامعه ای بر پایه قسط و عدل و ارزش های اخلاقی و انسانی، اگر تمامی علوم و تجربه های بشری به خدمت گرفته شوند و همه افكار و اندیشه ها بسیج گردند، بدون قرآن هرگز راه به جایی نخواهند برد. چرا كه غنا و بی - نیازی برای كسی بدون قرآن میسر نمی شود. بر این اساس حضرت می فرمایند:



فاستشفوه من ادوائكم و استعینوا به علی لاوائكم



بهبودی دردها و مشكلات خود را از قرآن بخواهید و در سختی ها و گرفتاری ها از قرآن چاره جویی كنید. سپس با خاطر نشان كردن بزرگ ترین بیماری های فردی و اجتماعی، یعنی كفر و ضلالت و نفاق می فرمایند راه درمان این دردها و مشكلات در قرآن موجود است و شما باید با مراجعه به قرآن كریم دردها و مشكلات خود را درمان كنید.

بنابراین باید اصول كلی و خطوط را از قرآن گرفت و با تبعیت از آن اصول كلی و استفاده از تجارب و تدبر و اندیشه، راه حل مشكلات را پیدا كرد. اگر با این بینش در صدد حل مشكلات برآییم به طور قطع، بر همه مشكلات، در تمام زمینه ها فایق خواهیم آمد؛ زیرا این وعده الهی است. خدای متعال می فرماید: من یتق الله یجعل له مخرجا؛ هر كس تقوای الهی پیشه كند و-1- طلاق، 2. ی از دستورات خداوند سر پیچی نكند خدای متعال راهی برای نجات و خروج از مشكلات برای او فراهم می سازد.



قرآن داروی بزرگ ترین دردها



البته ممكن است سخنان پیش گفته به مذاق انسان های مغرور و كسانی كه از تقوای الهی و علوم قرآن و اهل بیت بهره چندان ندارند و با دانستن اصطلاحاتی از علوم بشری خود را در عرض خداوند می پندارند خوش نیاید؛ لكن هر انسان عاقلی اعتراف می كند كه آنچه بشر، با همه پیشرفت های شگرف علمی اش كشف كرده است در مقابل مجهولاتش قطره ای است در مقابل دریا، و همه ادعاهای مكاتب اخلاقی غیر الهی در ارائه الگوی مدینه فاضله انسانی، در مقابل علم بی نهایت الهی و علوم اهل بیت علیهم السلام، كه از الهامات الهی سرچشمه می گیرد، چیزی بیش از صفر نمی باشد.

به هر حال حضرت علی علیه السلام بزرگ ترین درد جامعه بشری را كفر و نفاق و گمراهی می داند. این امراض روحی هستند كه جامعه را به انواع مشكلات و گرفتاری ها دچار می كنند و درمان آنها را نیز باید از قرآن سراغ گرفت:



فان فیه شفاء من اكبر الداء و هو الكفر و النفاق و الغی و الضلال؛ بزرگ ترین درد عبارت است از كفر و نفاق و ضلالت و گمراهی و درمان عبارت است از ایمان به قرآن و تبعیت از آن.



البته باید توجه داشت كه مفهوم این سخن كه((درمان دردهای خود را از قرآن بخواهید؛ زیرا قرآن درمان همه دردها و مشكلات است)) این نیست كه قرآن، همانند نسخه پزشك، امراض جسمی شما را توضیح داده است و برای بهبودی هر كدام دارویی پیشنهاد و توصیه می كند یا در باب مشكلات اقتصادی و نظامی و در زمینه های صنعت و تكنولوژی می باید فرمول های حل مسائل را از قرآن فرا گرفت. هرگز كسی كه كمترین اطلاعی از معارف دینی داشته باشد این سخن حضرت را بدین معنا تفسیر نمی كند؛ زیرا بیماری های جسمی و حل سایر مشكلات، وسایل و راه های طبیعی خود را می طلبد.قرآن كریم برای حل این مشكلات، چنان كه قبلا گفته شد، خطوط كلی را بیان می كند و مردم موظفند با سرمشق قرار دادن خطوط كلی قرآن و استفاده از عقل و توانایی های خدادادی و استفاده از تجارب علوم بشری مشكلات خویش را حل كنند و امراض خود را درمان نمایند.

در این جا توجه خوانندگان عزیز را به دو نكته جلب می كنیم:

نكته اول این كه اسباب و علل طبیعی و مادی هر چند معلول ها و مسبب های خود را در پی دارند؛ لكن توجه به این نكته نیز ضروری است كه علت العلل همه پدیده ها خدای تبارك و تعالی است. اوست كه نظام عالم را بر اساس رابطه علت و معلولی خلق كرده است و اوست كه پیوسته به اسباب و علل سببیت و علیت اعطا می كند و این اراده تكوینی اوست كه تا نباشد هیچ فاعلی در فعل خود استقلال در تاثیر ندارد. بنابراین برای درمان همه دردها و رفع گرفتاری ها و مشكلات باید اصالتا به خدای متعال توجه كنیم و چشم امید به سوی او داشته باشیم. هر چند در حل مشكلات و بهبود از بیماری ها به اسباب و علل طبیعی متوسل می شویم، لكن به مقتضای توحید افعالی باید شفا و حل مشكلات را در اصل از او دانست و انتظار داشت.

نكته دوم این كه راه رسیدن به حل مشكلات و درمان بیماری ها، را نباید منحصر به اسباب و علل عادی و طبیعی دانست؛ یعنی چنان نیست كه با نبود اسباب و علل عادی و طبیعی یا عدم كارآیی آنها در حل مشكلات، امكان رفع مشكل یا حصول بهبودی و شفای امراض یا برآورده شدن هر خواسته مشروع و بحق انسان، منتفی باشد. خدای متعال با خلقت نظام علی و معلولی، خود را از ایجاد كردن پدیده، به طریق غیر طبیعی عاجز نكرده است؛ بلكه سنت خداوند بر این قرار گرفته است كه در مرحله اول، امور از مجرای عادی انجام گیرند. ولی راه انجام امور منحصر به مجرای طبیعی نیست؛ بلكه در شرایط خاصی خداوند اموری را از غیر مجرای طبیعی خود ایجاد می كند كه می توان گفت این نیز سنت الهی است. شفا و بهبودی مرض، ممكن است از راه طبیعی و معالجه های پزشكی صورت گیرد و ممكن است تحت شرایط خاصی توسط علل غیر مادی مثل دعای ائمه معصومین یا دعای دیگر اولیای خدا حاصل شود. چنان كه ممكن است جنگجویان جبهه توحید، كه از نظر تجهیزات مادی و شرایط طبیعی در مقابل دشمن محكوم به شكست هستند، با امداد غیبی و اسباب غیر طبیعی پیروز گردند كه این مطلب نیز از اسباب و علل الهی محسوب می شود.

در قرآن كریم نمونه هایی از رخدادهایی كه از غیر راه عوامل عادی و طبیعی اتفاق افتاده اند، ذكر شده است؛ مثلا اگر نزول باران بخواهد از مجرای علل و عوامل طبیعی خود صورت گیرد، باید آب دریاها و اقیانوس ها بر اثر تابش نور و گرما بخار گردد و به صورت ابر درآید، آن گاه بر اثر تفاوت دمای دریا و خشكی، هوا جریان پیدا كند و با وزیدن باد، ابرها از روی دریاها به سایر نقاط زمین منتقل شود تا تحت شرایط خاصی ذرات آب موجود در ابر به صورت قطرات باران یا دانه های برف و یا تگرگ بر زمین ببارد. انتظار باران بدون اسباب و علل طبیعی آن از نظرگاه مادی انتظاری بی جا و نامعقول تلقی می شود؛ لكن حضرت نوح بدون در نظر گرفتن عوامل طبیعی برای نزول باران، خطاب به قومش می گوید استغفار و توبه كنید تا آسمان بر شما باران ببارد:



و یا قوم استغفروا ربكم ثم توبوا الیه یرسل السماء علیكم مدرارا و یزدكم قوه الی قوتكم و لا تتولوا مجرمین -1- هود، 52. ی



ای قوم در مقابل پروردگار خود استغفار كنید آن گاه توبه نمایید و به سوی خدا برگردید تا خدای متعال از آسمان بر شما بارش فراوان فرستد و با نزول رحمت الهی و بارش باران، قوت و قدرت شما را فزونی بخشد. سپس می فرماید: و لا تتولوا مجرمین؛ مواظب باشید بدون توجه و استغفار و در حالی كه مجرم و گناهكار هستید از خدا روی مگردانید و خود را از رحمت الهی محروم مكنید.

هر چند اسباب و علل طبیعی نزول باران و كل نظام علی و معلولی حاكم بر طبیعت، همه در دست قدرت الهی اند و بهت اراده او كار می كنند؛ لكن در عین حال بدون در نظر گرفتن آنها، خدای متعال می فرماید از گناه خود استغفار كنید و به سوی خدا بازگردید؛ ما به آسمان می گوییم بر شما ببارد.

ممكن است كسی بگوید مقصود خدای متعال اینست كه بدون تحقق عوامل طبیعی باران می بارد؛ بلكه مقصود این است كه ما از راه ایجاد عوامل طبیعی بر شما باران می فرستیم. پاسخ این است كه این نگرش با بینش توحیدی سازگار نیست؛ زیرا همان طور كه قبلا گفته شد چنان نیست كه خدای متعال با خلقت نظام علی و معلولی خود را از ایجاد پدیده ها، بدون اسباب و علل طبیعی آنها، عاجز كرده باشد. خداوند در باب قدرت خود بر ایجاد و خلقت پدیده ها چنین می فرماید: اذا اراد شیئا ان یقول له كن فیكون هر گاه خدای متعال اراده اش بر شیئی تعلق بگیرد، اراده خدا-بس، 82. ی همان و تحقق آن امر همان خواهد بود.



حكمت برخی از بلایا



گذشته از مطلب فوق، گاه حكمت خدای متعال و رحمانیت گاه حكمت خدای متعال و رحمانیت حق ایجاب می كند از راه های غیر طبیعی بندگانش را مورد لطف قرار دهد و نعمت خویش را بر آنها نازل كند. بدین منظور گاه خدای متعال اسباب و علل دیگری غیر از اسباب و علل مادی قرار می دهد و از مردم می خواهد با توسل به آنها خود را مستحق نزول رحمت و نعمت های خداوند گردانند. این معنا نیز مقتضای لطف و حكمت خدای متعال است. نظام خلقت بر اساس حكمت است و هدف از آفرینش انسان هدایت و تكامل می باشد و هدایت و تكامل، در سایه معرفت و تدبر در آیات الهی و بندگی و عمل به دستورات انبیای الهی و دین حق حاصل می شود؛ لكن گاه مردم در اثر گناه و معصیت از مسیر حق منحرف می شوند. انسان ها معمولا آن گاه كه از جهت مادی در رفاه باشند و از نظر اقتصادی و برخورداری از لذایذ مادی مشكلی نداشته باشند و آنچه بخواهند برای آنها فراهم باشد، كمتر به خدا و معنویات روی می آورند. در این هنگام، خصلت های انسانی و الهی به تدریج در آنها تضعیف و نهایتا به فراموشی سپرده می شود و در نتیجه زمینه طغیان و كفر ضلالت و گمراهی در آنها فراهم می شود.

قرآن می فرماید: ان الانسان لیطفی. ان رءاه استغنی ؛ آنگاه كه انسان خود-علق، 6، 7. ی را بی نیاز ببیند طغیان می كند. اگر روح حاكم بر اكثریت جامعه و امتی روحیه استكباری و طغیان صفتی شد لطف و عنایت خداوند ایجاب می كند به نحوی انسان ها را هشدار دهد و آنها را از خواب غفلت بیدار كند و به راه حق و طریق بندگی بازگرداند. برای تحقق این منظور، گاه بلاهایی از قبیل فقر و خشك سالی نازل می كند و از طرف دیگر راه درمان و رفع آن بلاها را استغفار و توبه از گناهان و توجه به خدا و دعا و نماز معرفی می كند تا در نهایت، هدف خلقت كه همان هدایت و تكامل اختیاری انسان هاست، هر چه بیشتر تحقق یابد این فرایند نیز یكی از سنت های عجیب الهی بوده كه گاه پیامبری مبعوث می كرده است و امت او را به سختی هایی مبتلا می كرده تا آنها از خدا و راه حق غافل نشوند و غرق شدن در لذایذ مادی آنها را از سعادت باز ندارد.

به هر حال، نزول بعضی از بلاها زمینه بیداری و توجه انسان های غافل است؛ زیرا در شرایط سخت انسان ها بهتر نیاز خود را به خدا درك می كنند و آمادگی پذیرش حق و تعلیمات انبیا را بیش از موقعی كه در رفاه هستند پیدا می كنند. قرآن می فرماید:



و ما ارسلنا فی قریه من نبی الا اخذنا اهلها بالباساء و الضراء لعلهم یضرعون -1- اعراف، 94. ی



پیامبری در قریه ای و شهری نفرستادیم مگر این كه اهل آن قریه را به سختی و گرفتاری و رنج مبتلا كردیم تا شاید آنها به خود بیایند و در مقابل خدا تضرع كنند. آیه 75 و 76 سوره مومنون نیز به این مطلب تصریح دارد:



و لو رحمنا هم و كشفنا ما بهم من ضر للجوا فی طغیانهم یعمهون. و لقد اخذناهم بالعذاب فما استكانوا لربهم و ما یتضرعون



و اگر آنان را ببخشاییم، و آنچه از سختی بر آنان وارد آمده برطرف كنیم آنان در طغیان خود كوردلانه اصرار می ورزند.

بنابراین فلسفه بعضی از عذاب ها و سختی های امت ها بیداری مردم و برگشت آنها به راه هدایت است، هر چند ممكن است این سختی ها و تنگناها و بلاها بعضی از امت ها را بیدار نكند و آنان هم چنان در ضلالت و گم راهی اصرار ورزند؛ كه در آن صورت حجت بر آنها تمام می شود و باید منتظر نزول بلاهایی كه به حیات و زندگی آنها خاتمه دهد باشند.

قرآن در آیات 42 تا 43 سوره انعام خطاب به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله می فرماید: (( ما به سوی امت هایی كه پیش از تو بودند پیامبرانی فرستادیم و اسباب هدایت و تذكر و هشدار را در حق آنها تمام كردیم، اما آنها قدر ناشناس بودند، قساوت به خرج دادند و از شیطان فریب خوردند و به هشدارهای ما توجه نكرده، آنها را فراموش كردند. ما چند صباحی آنها را در ناز و نعمت قرار دادیم به نحوی كه مغرور و شاد گشتند و ناگهان گریبان آنها را گرفتیم. آنان یكباره نومید گشتند و درهای امید را به روی خود بسته دیدند.)) باید بدانیم كه این سنت الهی است كه در امت های پیشین جاری بوده است و امت پیامبر آخرالزمان نیز از آن مستثنی نیست.

در هر صورت، برای صاحبان بصیرت و كسانی كه نگران سعادت و سرنوشت خویشند، وجود بلاها و مشكلات و مصایب، اسباب تذكر و هدایت است. در این میان، همچنان كه قرآن می فرماید، انسان هایی نیز هستند كه آن چنان دچار غفلت می گردند كه با هیچ هشدار و بیدار باشی متذكر نگشته به هوش نمی آیند.

پس بلاها و سختی هایی كه به جهت هشدار و بیدار باش مردم برای جوامع و ملت ها پیش می آید اختصاص به امم انبیای سابق نداشته، بلكه این مساله از الطاف الهی است كه برای بیداری و توجه امت ها به خدا، رخ می دهد. آنچه مهم است توجه به فلسفه این گونه حوادث و عبرت گرفتن از گذشته و توبه و بازگشت به سوی خداست. با كمال تاسف در جامعه ما، كمتر كسی به این مساله توجه می كند و به خاطر همین غفلت، برای نجات از تنگناهای اقتصادی، از جمله كم آبی و خشك سالی، برخی از مسئولین از سر بی توجهی و غفلت یا به خاطر سستی ایمان و ضعف اعتقادی، دست به دامن غیر خدا می شوند و با صرف هزینه های سنگین از بیت المال مسلمین در صدد بر آیند تا با آبستن كردن ابرها بوسیله مواد شیمیایی باران ایجاد كنند. زهی خیال باطل!مگر علت تامه بارش باران همین پیدایش ابر و انتقال آن به وسیله جریان باد و چند عامل محدود دیگر است كه با تشبث به تارهای عنكبوتی خود ساخته، مغرور شود و بندگان خدا و عموم مردم مسلمان را به جای این كه به خدا و توسل به ذیل عنایت و احسان او متوجه كند، در نقاط مرتفع كوه ها تكه ابرهایی را جستجو نماید و آنها را شكار كرده، به اصطلاح با باردار كردن آنها باران بباراند!! به راستی جریان مذكور داستان حضرت نوح علیه السلام بعد از 950 سال دعوت، از ایمان آوردن قومش به خدا مایوس شد و بعد از ناامیدی از هدایت آنها و پدیدار شدن نشانه های عذاب، از فرزندش خواست تا ایمان آورد و بر كشتی سوار شود تا از عذاب حتمی نجات پیدا كند. او در جواب پدرش تفكر شرك آلود خود را چنین بیان كرد كه ساوی الی جبل یعصمنی من الماء؛ من به قله كوهی پناه -1- هود، 43. ی می برم تا آن كوه مرا از غرق شدن نجات دهد. همان طور كه می دانیم سرانجام هم ایمان نیاورد و هلاك گردید. خداوند متعال با بیان این قصه جوهره تفكر شرك آلود را بیان می كند و مردم را از آن برحذر می دارد.

اكنون نیز این تفكر شرك آلود در میان بعضی و به خصوص روشن فكران غرب زده رایج است. آنها به جای این كه ایمان به خدا داشته باشند و با قلم و بیان مردم را به سوی خدا سوق دهند، برای رفع مشكلات چشم به دست دشمنان اسلام و مسلمین دوخته اند و از دشمن انتظار یاری دارند.

بر آگاهان پوشیده نیست كه ما در صدد مخالفت با پیشرفت علم و دستاوردهای علوم بشری نیستیم چرا كه دین و قرآن و تفكر توحیدی بیش از هر مكتبی انسان ها را به فراگیری علم و دانش و استفاده از محصول اندیشه و تفكر بشری فرا می خواند. آنچه در این جا بر نفی آن تاكید می شود و نسبت به عواقب وخیم آن هشدار داده می شود این تفكر شرك آلود است كه متاسفانه مبتلایان به آن در جامعه ما كم نیستند.

به هر حال بهترین و نزدیك ترین و مطمئن ترین راه برای رفع مشكلات فردی و اجتماعی، برگشتن به در خانه خداست؛ زیرا برگزیدن راه خدا علاوه بر این كه سعادت ابدی و اخروی ما را تأمین می كند مشكلات و تنگناهای زندگی دنیوی را نیز بر طرف می سازد.



فقلت استغفروا ربكم انه كان غفارا یرسل السماء علیكم مدرارا -1- نوح، 10، 11. ی



پس به مردم گفتم: استغفار كنید تا خدای متعال گناهانتان را بیامرزد آن گاه آسمان را بر شما بباراند در نتیجه باغ ها به وجود بیایند و نهرها جاری شوند.

بنابراین قرآن برای رفع كمبودها و گشایش در امور مسلمانان به پیروان خود راه حل هایی پیشنهاد می كند و كارآیی آن راه ها را تضمین نموده است. به علاوه، مسلمانان می توانند چنان كه بارها آزموده اند باز نیز بیازمایند.

بی تردید پیروزی انقلاب اسلامی ایران یكی از نمونه های معجزه آسای نصرت الهی و امدادهای غیبی خدا بر جامعه اسلامی ماست. آن گاه كه همه مردم با توكل بر خدا و قطع امید از غیر او خواهان حكومت اسلامی شدند خدا بنا به وعده خودش كه در قرآن می فرماید ان تنصروا الله ینصركم و یثبت اقدامكم، علی رغم همه توان رژیم 2500 ساله شاهنشاهی با همه -1- محمد، صلی الله علیه و آله، 7. ی پشتیبانی های دشمنان اسلام، مردم را بر دشمنانشان پیروز گردانید و نیز سنت الهی بر این جاری خواهد بود كه تا مردم به خدا روی آورند خدا نیز آنها را یاری خواهد فرمود و آن گاه كه خدا را فراموش كنند و به غیر خدا چشم یاری داشته باشند و از خدا روی گردان شوند عذاب و ذلت در انتظار آنها خواهد بود.

در هر صورت، شكی نیست كه قرآن كریم نسخه شفابخش علم الهی است و سعادت و رستگاری بشر در دنیا و آخرت، در پیروی از دستورات حیات بخش آن نهفته است و راه حل مشكلات فردی و اجتماعی را باید در آن جستجو كرد. باید قرآن، این تأمین كننده سعادت انسان، را شناخت و در تعظیم و تكریم آن كوشید و بدان عمل كرد. البته در باب قرآن دو نوع تعظیم و تكریم مطرح است كه ذیلا بدان اشاره می كنیم.